خیابان مدرن چهارباغ؛بررسی جایگاه و کارکرد خیابان چهارباغ در عصر صفوی(زینب عیوضی،دانشجوی دکتری تاریخ ایران)

شهر اصفهان در ادوار تاریخی مختلف بارها به‌عنوان پایتخت انتخاب شده است؛ اما انتخاب این شهر به‌عنوان سومین و مهم‌ترین پایتخت حکومت صفویه، پس از تبریز و قزوین، سرنوشت این شهر را برای همیشه دستخوش تغییر کرد. شاه‌عباس صفوی برای آغاز فصل نوین حکومت صفوی در پی فضایی مناسب بود تا بتواند ایده‌های خود را به اجرا درآورد. شهر اصفهان در سال ۹۹۸ ق به این منظور انتخاب شد. «انتقال پایتخت به اصفهان شاید آنقدر که بسیاری از محققان باور دارند نتیجۀ لزوم تأمین امنیت، دسترسی به مسیرهای بهتر تجاری و دیپلماتیک، و یا آب و هوایی معتدل‌تر و خوش‌تر نبوده است، بلکه به‌نظر می‌رسد که دلیل اصلی انتقال پایتخت لزوم و فوریت مهار مشکلات سیاسی و مذهبی دیرپا برای جلوگیری از خارج شدن آن‌ها از کنترل بوده باشد. به‌د‌لیل گرایش‌های قوی ایلی و قبیله‌ای قزلباش‌ها، صفویه برای حفظ تفوّق خود، به بریدن قاطع از گذشته نیاز داشتند. از این‌حیث، اصفهان خطه‌ای پاک بود که شاه عباس کبیر می‌توانست الگوی جدیدی از اقتدار و فرمانروایی را در آن بنیان بگذارد» (بابایی، ۱۳۹۸: ۱۶۱). پس شهر جدید اصفهان در جنوب غربی شهر کهن احداث شد تا مظهر شهرسازی نوین ایرانی باشد. ساخت این شهر از ۹۹۸ تا ۱۰۱۱ ق به طول انجامید، و تا سال‌های بعدی عمارات متعددی به مجموعۀ اولیه اضافه شد.

اصفهان جدید از چند قسمت اصلی تشکیل شده بود که همگی در ارتباطی چند سویه با یکدیگر قرار داشتند. میدان شاه با چهار بنای اصلی که شامل کاخ عالی‌قاپو، مسجد شاه، قیصریه (بازار)، و (در سال‌های آتی) مسجد شیخ‌لطف‌الله می‌شد، از طریق عمارت دولت‌خانه (کاخ عالی‌قاپو) به کاخ جهان‌نما متصل می‌شد. کاخ یا عمارت جهان‌نما که در بیشتر منابع صفوی از آن با نام «کوشک» یاد شده است، در ابتدای شمالیِ خیابان چهارباغ قرار داشت. ورود به چهارباغ از دو ورودی ممکن بوده است: نخست راه مخصوص اهل حرم در میان چهارباغ منتهی به کاخ جهان‌نما و دیگر دروازه‌دولت که برای استقبال‌های رسمی و ظاهراً در موقعیت‌های خاص برای استفادۀ عموم ایجاد شده بود. تاورنیه، سیاح فرانسوی که در زمان شاه‌صفی، جانشین شاه‌عباس، از چهارباغ اصفهان بازدید کرده، در این باره نوشته است: «فقط شاه و اعضای خانواده‌اش می‌توانند از آنجا داخل خیابان بشوند. مردم دیگر که از شهر بیرون می‌روند باید از یک دروازه که در جنب آن کوشک است خارج بشوند» (تاورنیه، ۱۳۳۶: ۳۹۳).

در امتداد خیابان چهارباغ، پل الله‌وردی خان (سی‌وسه‌ پل) بر رودخانۀ زاینده‌رود، دو قسمت اصلی شهر را به یکدیگر مرتبط می‌ساخته است. خیابان چهارباغ به باغی وسیع و سرسبز به نام باغ هزارجریب منتهی می‌شده و عناصر اصلی شهر با نظم ویژه‌ای سامان یافته بودند تا ارتباط میدان شاه با دیگر قسمت‌های شهر از طریق این خیابان میسّر شود. این کارکرد سبب شد تا چهارباغ، در قالب تعریف مدرن خیابان، به‌عنوان فضایی شهری که قسمت‌های اصلی شهر را به هم مرتبط می‌سازد، جای گیرد.

خیابان چهارباغ از ابتدای تأسیس همواره موردتوجه سیاحان اروپایی بوده و خوشبختانه اکنون توصیف‌های گوناگون و دقیقی از این خیابان در سفرنامه‌های اروپاییان موجود است. احتمالاً اولین جهانگردی که از این خیابان بازدید کرده پیترو دلاواله بوده است. توصیف دلاواله از اصفهان و چهارباغ مربوط به سال‌های ۱۰۲۵ تا ۱۰۲۶ است. از توصیف دلاواله به خوبی می‌توان تصویری واضح از خیابان چهارباغ، کاخ جهان‌نما، پُل الله‌وردی خان (سی‌و‌سه پل) و باغ هزارجریب به دست آورد: « برروی رودخانه (زاینده‌رود)، پلی وجود دارد که تماماً از آجر ساخته شده. بعد از این رودخانه، خیابان (چهارباغ) کماکان با همان دیوارها و درختان و خانه‌ها و باغ‌ها و حوض‌ها ادامه دارد. خیابان به باغ بسیار بزرگی که باغ هزارجریب نام دارد منتهی می‌شود. این باغ و هم‌چنین خیابانی که بدان اشاره کردم، امروز به اسم چهارباغ خوانده می‌شود؛ زیرا در اصل باغ‌های چهارگانه‌ای در این محل وجود داشته‌اند که از مجموع آن‌ها وضع فعلی به‌وجود آمده است» (دلاواله، ۱۳۸۴: ۳۴).

ساخت شهر اصفهان و خصوصاً خیابان چهارباغ نمایشی از تغییر نیروی مورد اتکای حکومت صفوی بود. قزلباش‌ها از آغاز سلطنت شاه اسماعیل تا نخستین ایام سلطنت شاه‌عباس، بازوی اصلی حکومت‌داری صفویان بودند. قدرت‌یابی روزافزون هفت طایفۀ قزلباش و درگیری‌های مکرر آن‌ها با خاندان سلطنتی، شاه‌عباس را بر آن داشت تا از قدرت و نفوذ قزلباش‌ها بکاهد و گروه جدید غلامان گرجی و قفقازی را جایگزین آن‌ها سازد. بسیاری از این غلامان که رفته‌رفته عهده‌دار نقش‌های حساس و حیاتی در حکومت صفوی شده بودند، در طرح ساخت اصفهان مشارکت کردند. بناهای گوناگونی همچون پُل الله‌وردی خان (سپهسالار گرجی شاه‌عباس صفوی) از ساخته‌های همین گروه غلامان نومسلمان است. علاوه‌بر این، شاه‌عباس به بزرگان و امرا دستور داد تا در اطراف خیابان چهارباغ عمارت‌هایی برای خود ترتیب دهند. این تصمیم سبب شد خیابان چهارباغ از دیگر بناهای سلطنتی شهر اصفهان متمایز شود. اسکندربیگ در ضمن توصیف خیابان چهارباغ به این اتفاق نیز اشاره کرده است: «از دروب شهر، یک دروازه در حریم باغ نقش‌جهان واقع و به درب دولت موسوم است. از آنجا تا کنار زاینده‌رود خیابانی احداث فرموده، چهارباغی در هر دو طرف خیابان و عمارات عالیه در درگاه هر باغ طرح انداختند؛ و از کنار رودخانه تا پای کوه جانب جنوبی شهر، انتهای خیابان قرار داده، اطراف آن را بر امرا و اعیان دولت قاهره قسمت فرموده‌اند، که هرکدام باغی طرح انداخته، در درگاه باغ عمارتی مناسب درگاه مشتمل بر درگاه و ساباط رفیع و ایوان و بالاخانه‌ها و منظره‌ها در کمال زیب و زینت و نقاشی‌های به طلا و لاجورد ترتیب دهند» (ترکمان، ۱۳۵۰: ۵۴۴-۵۴۵).

خانه‌ها و عمارت‌های امرا در چهارباغ با الگویی مشخص در دو طرف خیابان احداث شدند. عمارت‌های چهارباغ بناهایی دوطبقه بود. در طبقۀ همکف راهی از میان عمارت به درون باغ گشوده می‌شد و طبقۀ دوم ایوان‌هایی رو به خیابان داشت. سانسون، مُبلّغ مذهبی که در حدود سال ۱۰۹۵ ق در اصفهان بوده، این خانه‌ها را چنین توصیف کرده است: «این خانه‌ها همه یک‌شکل می‌باشند و روبه‌روی هم قرار گرفته‌اند. طرز ساختمان این منازل بسیار ظریف و عالی است. هریک از این خانه‌ها از چندطبقه تشکیل شده است و هر طبقه به‌وسیلۀ ایوانی که کمی به‌طرف خیابان جلو آمده است، از طبقه دیگر مشخص می‌شود. سردر و جلوخان این خانه‌ها را با گل‌ها و شاخه‌های نیم‌برجسته و طلایی‌رنگ نقاشی کرده‌اند» (سانسون، ۱۳۴۶: ۹۶). با این همه، آنچه از توصیف منابع استنباط می‌شود این است که عمارت‌ها و باغ‌های اطراف خیابان چهارباغ متعلق به شاه‌عباس و باغ و خانه‌های پایین زاینده‌رود متعلق به بزرگان بوده است.

آنچه خیابان چهارباغ را از دیگر بناهای سلطنتی اصفهان متمایز می‌کند، حضور اقشار گوناگون در آن است. خیابان چهارباغ متناسب با کارکردهای مرتبط با خیابان و نه کارکردهای خصوصی ساکنان باغ پشت عمارت ورودی طراحی شده بود. در واقع خیابان چهارباغ اصفهان مکانی برای اجتماع و توقف گروه‌های گوناگون اجتماعی بوده است. عماراتی در دو طرف خیابان منحصراً برای استفاده از فضای تفریحی خیابان ساخته شده است. کارری، جهانگرد ایتالیایی، در سفرنامه‌اش به این کارکرد چهارباغ اشاره کرده است: «در سر راه جلفا، بازار بسیار قشنگی واقع شده؛ سپس باید از خیابان وسیع چهارباغ گذشت. در آخر این خیابان، عمارت بزرگی قرار گرفته که از خارج، بالکون‌هایی دارد که تا اندرون کاخ شاه کشیده می‌شود. در وسط خیابان جوی آبی از سنگ‌تراش ساخته شده. این قنات در امتداد چهار حوض بسیار وسیع پر از ماهی‌های رنگارنگ جریان دارد. در دو طرف خیابان دو ردیف چنار کاشته شده. محوطۀ پای درختان کمی مرتفع و مخصوص استراحت تفرج‌کنندگان است. عبور اسب و دیگر چارپایان از این قسمت میدان سخت ممنوع است. موقع عصر ایرانی‌ها برای استراحت و به در کردن خستگی روزانه جهت کشیدن قلیان و صرف میوه مخصوصاً در مواقع گرما به دکه‌های کوچک این محوطه روی می‌آورند» (جملی کارری، ۱۳۴۸: ۶۷).

دولیه‌دلند فرانسوی نیز در سال ۱۰۸۵ ق به کارکردهای تفریحی چهارباغ اشاره کرده است: «از دری که به جانب دست راست است از میدان خارج می‌شویم. پس از آنکه از چند کوچه می‌گذریم به خیابانی عالی که آن را چهارباغ می‌نامند داخل می‌شویم. از این‌رو بدان نام چهارباغ نهاده‌اند که باغ‌های چهارگانۀ شاه در اطراف و در انتهای آن قرار دارد. در دو طرف این خیابان یک ردیف چنار بسیار بلند سر برافراشته است. هنگامی که هوا خوب است دور حوض مردمی دیده می‌شوند که روی صندلی‌هایی نشسته‌اند که مانند صندلی‌هایی است که در پاریس برای نشستن در پای موعظه به کار برده می‌شود. قهوه می‌نوشند و یا قلیان می‌کشند» (دولیه‌دلند، ۱۳۵۵: ۴۱-۴۲).

بهره بردن از خیابان چهارباغ به‌عنوان تفرج‌گاه تا سال‌های پایانی حکومت صفوی ادامه داشته است. ژان شاردَن، جهانگرد فرانسوی که در حدود سال‌های ۱۱۰۰ ق در اصفهان بوده، به‌زیبایی، مناظر چهارباغ را توصیف کرده است: «همۀ مباهات اصفهان در چهارباغ تجلی می‌کند. اعیان و اشراف به هواخوری مشغول‌اند و با ملتزمین متعدد خود می‌خرامند و سعی می‌کنند در شوکت و جلال و سخاوت بر یکدیگر پیشی گیرند. در خود باغ انواع درختان سبز و بوی مطبوعی که هوا را معطر کرده، چشمه‌های آب زلال و آب‌نماها تمام حواس انسانی را لذت می‌بخشد و منظرۀ فرح‌بخش عمارت‌های کلاه‌فرنگی که در کنار هر استخری ساخته شده، و تمام وسایل تفریح و خوش‌گذرانی در آن جمع است، کمتر از زیبایی‌های خود باغ نیست» (شاردن، ۱۳۷۲: ۱۸۱۵). نکتۀ قابل‌توجه این است که خیابان چهارباغ نه‌تنها به‌منزلۀ فضای تفریحی دربار صفوی، بلکه به‌منزلۀ مکان تفریح و گذران اوقات فراغت طبقات مختلف اجتماعی مورد استفاده بوده است. «مردمی کردن فضاهای تفریح و گذران اوقات فراغت در میدان و گردشگاه چهارباغ، ساکنان پایتخت را به عرصه‌های عمومی زندگی شهری وارد می‌کرد. نقشۀ اصفهان در عصر صفوی بر فرض امکان دسترسی ساکنان عادی آن به اماکن اصلی تفریحی در شهر طراحی شده بود و از این‌حیث در واقع نمونه متمایزی از توجه به فضاهای تفریحی عمومی در پایتخت‌های اوایل دوران مدرن به‌حساب می‌آید» (بابایی، ۱۳۹۸: ۱۸۷). علاوه بر تفریحات روزمره، برخی جشن‌ها و مناسبت‌های رسمی را نیز در خیابان چهارباغ برگزار می‌کرده‌اند. برخی جشن‌های ایرانی، مانند جشن آب‌پاشان، در دورۀ صفوی از نو مورد توجه قرار گرفت. این جشن، گاهی در فرح‌آباد مازندران و گاهی در اصفهان، در حضور شاه‌عباس برگزار می‌شده است. راوندی در «تاریخ اجتماعی ایران»، این جشن را چنین توصیف کرده است: «در این روز جشن، تمام مردم از هر طبقه، حتی شخص شاه نیز بی‌ملاحظه به سبک اهالی مازندران، لباس کوتاهی به بر می‌کنند و به‌جای عمامه، شب‌کلاهی به سر می‌گذارند، دست‌ها را بالا می‌زنند و در کنار رودخانه یا محل دیگری به اشارۀ شاه با ظرف‌هایی که در دست دارند در ضمن رقص و خنده و شوخی و هزار گونه تفریحات دیگر بر سر و روی هم آب می‌پاشند» (راوندی: ۱۳۷۸، ج ۶: ۵۶۲). جشن آب‌پاشان در شهر اصفهان در دو سوی زاینده‌رود در خیابان چهارباغ برگزار می‌شده است.

مراسم مهم دیگری که هر سال در خیابان چهارباغ برگزار می‌شده و تمام اهالی اصفهان برای شرکت در آن گرد هم می‌آمده‌اند مراسم عید قربان بوده است. کمپفر که در سال ۱۰۹۵ ق شاهد برگزاری مراسم عید قربان در اصفهان بوده، در توصیف آن چنین آورده است: «همۀ سکنۀ اصفهان، محله به محله در جایی که قرار بود قربانی انجام گیرد و در نزدیکی باغ هزارجریب واقع است حاضر شده بودند. حیوانی را که قرار بود قربانی شود یعنی یک شتر سالم پروار از بهترین نوع و نژاد با یک قالیچه ارغوانی پوشانده، به بهترین نحو آرایش کرده و از ده روز پیش از عید قربان با صدای طبل و نقاره در تمام کوچه‌های شهر گردانده بودند. شتر در روز عید با پاهای بسته بر روی زمین خوابیده بود و چند هزار تن از مردم آن را احاطه کرده بودند. دیگر تمام چشم‌ها در انتظار ورود شاه بود تا با دست‌های مقدس خود قربانی را شروع کند. سرانجام مقارن ظهر، اعلی‌حضرت با ملازمان پرشکوه خود سررسید. سر را از تن حیوان جدا کردند و بدون این‌که پوست آن را بکنند، آن را به دوازده قسمت تقسیم کردند و هریک از این قسمت‌ها را هدیۀ یکی از دوازده محلۀ شهر کردند» (کمپفر، ۱۳۶۳: ۲۳۴-۲۳۶).

از دیگر کارکردهای خیابان چهارباغ در عصر صفوی، نمایش حضور دولت میان اقشار گوناگون شهر اصفهان است. سانسون، عبور شاه سلیمان صفوی و همراهانش را از خیابان چهارباغ با جزئیات فراوان توصیف کرده است: «عبور شاه از این گردشگاهْ بسیار زیبا و منظم و تماشایی است و در نقاطی که شاه از آنجا می‌گذرد، تا قبل از عبور شاه، نظم و ترتیب کامل وجود دارد، […] همیشه اعلی‌حضرت شاه به یکی از وزرا افتخار آن را می‌دهد که در التزام رکاب باشد و در طول راه با شاه صحبت کند. سایر امرا و بزرگان پشت سر شاه با بی‌نظمی و درهم‌وبرهم حرکت می‌کنند» (سانسون، ۱۳۴۶: ۱۰۶-۱۰۷). زنان خاندان صفوی نیز تمام مراسم‌های یادشده را از ایوان و پنجره‌های کاخ جهان‌نما به تماشا می‌نشسته‌اند؛ درحالی‌که احتمالاً این امکان برای زنان اقشار دیگر جامعه در طبقۀ فوقانی پل الله‌وردی خان فراهم می‌شده است.

اواخر عصر صفوی و در دوران سلطنت شاه سلطان حسین، چند بنای دیگر به مجموعه بناهای خیابان چهارباغ افزوده شد. یکی مدرسۀ چهارباغ در قسمت شرق خیابان چهارباغ، دیگری کاخ فرح‌آباد در باغ هزارجریب در انتهای خیابان چهارباغ و کاروان‌سرای مادرشاه در مجاورت مدرسۀ چهارباغ. ساخت این بناها در خیابان چهارباغ نشان از رونق این خیابان تا آخرین سال‌های حکومت صفوی دارد. علاوه‌بر آن حاکی از گسترش کارکردهای خیابان چهارباغ است. ساخت مدرسۀ چهارباغ در سال ۱۱۱۹ ق به پایان رسید و مراسم افتتاح باشکوهی برای آن برگزار کردند. مادر شاه نیز موقوفاتی برای آن مقرر کرد. ازاین‌رو نام «مدرسۀ مادرشاه» را نیز بر آن اطلاق کرده‌اند. باغ فرح‌آباد نیز که یکی از باشکوه‌ترین عمارت‌های عصر صفوی است، و در واقع همان عمارتی است که شاه سلطان حسین در آن با دستان خود تاج شاهی را بر سر محمود افغان گذاشت و از قضا در این بنای باشکوه تازه‌تأسیس، طومار حکومت صفوی برای همیشه درهم پیچیده شد.