تعامل ایرانیان با مهاجران لهستانی
مقارن با ورود این مهاجران و بهدنبال اشغال ایران به دست متفقین، بحران کمبود خواربار و غله سرتاسر ایران را فراگرفت. فشار اقتصادی بر دوش دولت و ملت ایران سنگینی میکرد، اما روحیۀ مهماننوازی ایرانیان اجازه نداد در پذیرایی از مهاجران لهستانی کوتاهی کنند. آوارگان به هرکجا وارد میشدند با استقبال گرم مردم روبهرو میشدند.
هلن استلماخ حرکت خود از انزلی به تهران را چنین شرح میدهد: «پس از گذشت بیست روز از ورود گروه ما به انزلی، تصمیم بر این شد که به تهران منتقل شویم. در این بیست روز، بهسبب جلوگیری از سرایت بیماریهای واگیردار، در خارج از شهر قرنطینه بودیم و هیچ ارتباطی با ساکنان شهر نداشتیم؛ اما هنگامیکه بهقصد تهران از شهر گذر کردیم، مردم با محبت وصفناپذیری با لقمههای نان و پنیر، پرتقال و کلوچۀ محلی از ما پذیرایی کردند.»
آوارگان لهستانی در راه اصفهان
در مسیر حرکت از تهران به اصفهان، مردم قم نیز با شیرینی، آجیل و نانروغنی بهگرمی از آوارگان لهستانی استقبال کردند. مهاجران لهستانی با جان و دل این کمکها را پذیرفتند و به خاطر سپردند. آنان پس از گذشت 75 سال از هجرتشان به ایران، همچنان از گذشت و مهماننوازیِ ایرانیان گرفتار در قحطی و بیمارییاد میکنند.
اعضای هیئت ساماندهی مهاجران لهستانی در ایران، اصفهان را با توجه به وضعیت مناسب آبوهوایی آن، یکی از پایگاههای اسکان کودکان، زنان و کهنسالان لهستانی، که دچار آسیبهای شدید جسمی و روحی شده بودند، در نظر گرفتند.در پی این تصمیم، نخستین گروه 250 نفری از کودکان به همراه تعدادی معلم و چند خواهر روحانی و پدر فرانچیشک توماسیک وارد اصفهان شدند. طی سالهای1942 تا 1945م /1321 تا 1324ش تعداد این کودکان به 2600 نفر رسید.
همین امر باعث شد اصفهان به «شهر بچههای لهستانی» شهرت یابد. ورود به اصفهان بهمعنای پایان دردهای این کودکان بود. بعد از تجربۀ تلخ و دردناک اردوگاههای کار در سیبری، اصفهان چون بهشتی دور از رنج و اندوه، بچههای لهستانی را در محیط امن خودپذیرا شد.
اگر از این مطلب خوشتان آمده به سایت تاریخ شفاهی نیز سر بزنید
بچههای لهستانی را در محیط امن
آبوهوای خوب، گرمای آفتاب، باغهای زیبا و طبیعت سرسبز و فضای آرام شهر برای بازیابی سلامت کودکان بسیار مناسب بود. آنها رختخواب تمیز، غذای گرم و حتی انواع میوه و تنقلات برای خوردن داشتند. روزهای اول ورود به اصفهان، کودکان از ترس گرسنه ماندن، نان اضافی از غذاخوری برمیداشتند. زیر بالش خود پنهان میکردند؛ اما بهمرور اطمینان یافتند برای فردا نیز غذا هست.
شرایط بهقدری برای این کودکان لهستانی خوشایند بود که این اقامتگاهها را دیگر پناهگاه نمیپنداشتند، بلکه «خانه» مینامیدند. این مهمانهای ناخوانده، سه سال و اندی در اصفهان زندگی کردند. لهستانیها در بدو ورود به اصفهان، در طبقات فوقانی پاساژ سلطانی واقع در ابتدای خیابان چهارباغ پایین، خانۀ سردار بیبی مریم بختیاری، باغ صارمالدوله و باغ هلو اسکان داده شدند.سپس به مؤسساتی که برای زندگیاین کوکان لهستانی در نظر گرفته شده بود، انتقال یافتند.
.
در شماره 27 ماهنامه برای فردا این مطلب را می توانید مطالعه فرمایید